ارتقاى کسب و کار (گذار از مشاغل کوچک به مشاغل بزرگ):
بعضى مسائل نسبت به توسعه کسب و کار ارجحیت دارند. اگر بخواهید تجارت خود را توسعه بخشید یا حتى در همان اندازه کوچک خود به موفقیت برسید ، عامل رشد و ترقى یکى از مهمترینهاست.
جرقه این رشد از همان شروع کار در مراحل اولیه روشن مىشود. در حقیقت گشودن بالها و جستجوى یک افق تجارى جدید یک دوره محسوب مىشود. در هر صورت همانند مراحل اولیه توسعه ، رشد تجارى نیازمند تدارکات اولیه ، تعهدات جدى و تمایل براى محاسبه خطرات موجود است. منابع زیادى در توسعه و رشد تجارت به شما کمک خواهند کرد.
پیش بینى
بررسى میزان و مقدار حرکت بمعناى آیندهنگرى است حتى اگر شما به زبان حال توجه داشته باشید. پیشبینى و برنامهریزى در موفقیت مستمر شما حیاتى هستند.
پیشبینى رشد : تفکر استراتژیک
براى آنکه یک رهبر نافذ باشید باید مهارتهاى خود را از طریق تفکر استراتژیک توسعه دهید. این تفکر فرآیندى است که با آن دید تجارى شما توسعه مىیابد و تواناییهاى خود را در کار تیمى وحل مشکلات تقویت مىکنید. آن همچنین به شما در مواجهه با تغییرات کمک مىکند تا براى معاملات خود طرحریزى داشته باشید و فرصتها و احتمالات موجود را در نظر بگیرید.
تفکر استراتژیک شما را مستلزم مىکند تا به یک پیامد ایدهآل در خصوص کسب و کار برسید و آنگاه روى نکات عقبمانده کار کنید و آن از طریق توجه بر چگونگى توانایى در رسیدن به این دیدگاه بدست مىآید. زمانى که دید استراتژیک را براى عملکردهاى تجارى توسعه مىدهید
چرا یک کسب و کار با خطر شکست مواجه است؟
موفقیت در کسب و کار هیچگاه بصورت خودبخودى ویا بر اساس شانس نیست و همانطور که گفته شد این موفقیت اصولا به سازمان دهى و بصیرت فرد راه انداز کسب و کار بستگى دارد و تضمینى براى آن وجود ندارد.
شروع یک کسب و کار همیشه ریسک پذیر است و شانس موفقیت اندک مى باشد. بنابر گزارش اداره کسب و کارهاى کوچک در آمریکا (SBA) بیش از 50% کسب و کارهاى کوچک در سالهاى اول با شکست مواجه شده و 90% آنها در 5 سال اول از بین میروند.
Michael Ames در کتاب خود به نام "کنترل کسب و کار کوچک" دلایل زیر را براى شکست این نوع کسب و کارها بیان کرده است:
1. عدم وجود تجربه
2. نداشتن سرمایه کافى
3. نداشتن جایگاهى مناسب
4. عدم وجود کنترل قوى
5. سرمایه گذارى بیش از اندازه در دارائیهاى ثابت
6. قراردادهاى اعتبارى ضعیف
7. استفاده شخصى از سرمایه هاى تجارى
8. رشد بدون انتظار
Gustav Berle دو دلیل دیگر در کتاب خود بنام "کسب و کار را خود بر عهده بگیرید" به این دلایل اضافه میکند:
1. رقابت
2. فروش پائین
یک عامل دیگر در خصوص شکست کسب و کار:
با بیان این موارد قصد ترساندن شما را نداریم بلکه مى خواهیم شما را براى مسیر پر فراز و نشیبى که در پیش دارید آماده کنیم. ناچیز پنداشتن مشکلات شروع یک کسب و کار یکى از بزرگترین موانع کارآفرینى است. در هر صورت اگر صبور باشید و به سختى کار کنید به موفقیت دست مى یابید.
مفهوم عملی فرانشیز:
فرانشیز یک شرکت ارتباطی بین کسب و کارهای مستقل کوچک میباشد که به هر یک از این کسب و کارهای کوچک اجازه میدهد که تحت یک نام تجاری مشترک و یک هویت فعالیت کنند و همگی از یک روش موفق (که قبلاً آزمایش شده) و بازاریابی مشترک استفاده کنند. در عمل فرانشیز دقیقاً یک استراتژی کسب و کار است برای جذب و نگهداری مشتری نه بیشتر و نه کمتر! یک سیستم بازاریابی است که هدف ان ایجاد یک تصویر درباره محصولات و یا خدمات یک شرکت در ذهن مشتری میباشد، در حقیقت یک روش است برای تعریف محصولات و یا خدمات به صورتی که نیازهای مشتری را ارضا نماید.
مدیریت بحران از نگاه کارآفرینان:
ممکن است فکر کنید همین که با بحران رو به رو شدید و مشکلات عملی و مسائلی که آن را دربر گرفته است سر و سامان دادید ، برای شما کفایت میکند و همه چیز خاتمه یافته است .اما نه ، نمیتوانید به سادگی از عواقب و اثرات آن رها شوید. مدیریت بحران از جمله موقعیتهایی به شمار میرود که در آن گاهی این احساس به انسان دست میدهد که دنیا با او سر دشمنی دارد.
توجه کنید روشی که برای سرو سامان دادن به یک بحران به کار میبندید ، نه تنها برعواقب ناشی از بحران مؤثر است بلکه تأثیر عظیمی در روحیه گروه ، همکاران شما و همچنین بر موقعیت شما در داخل این گروه به جا میگذارد. اینکه 5 یا 500 نفر را رهبری کردهاید ، تفاوت چندانی ندارد. ولی این چند ساعت عملکرد شما زمینهای را به وجود میآورد که بسیار مشکل بتوان آن را در کوتاه مدت تغییر داد. اگر مسئله را به نحو نادرستی جمع و جور کرده باشید ، این بحران موجب لطمه خوردن به حرمت شما و از دست رفتن وفاداری و روحیه گروه و همکاران شما میشود. اما اگر مسئله را به نحو مطلوبی سر و سامان داده باشید ، موجب افزایش شدید علاقهمندی کارکنان و اعضای گروه و تقویت هویت سازمان و مستحکم شدن موقعیت شما میشود.
بحران چیست ؟
در پزشکی وضعیت بحران به وضعیتی اطلاق میشود که ارگانیسم دچار بینظمی شده و به خطر افتاده است. بحران را میتوان شرائط غیرعادیدانست که در آن مشکلات ناگهانی و پیشبینی ناپذیر پدید میآید نظیر آتشسوزی ، اغتشاش، زلزله، شورش، ورشکستگی، اعتصاب ... و سایر مواردی که به تصمیمگیری فوری نیاز دارد و درچنین شرایطی ، ضوابط ، هنجارها و قوانین مرسوم دیگر کارساز نیست. امروزه با پیچیده شدن محیط و پویائی سریع آن ، هرلحظه امکان بروز یک بحران برای سازمان وجود دارد. در یک موقعیت بحرانی ، فرهنگ سازمان تغییر یافته و به سمت یک فرهنگ خلاق و متغیر گرایش پیدا میکند. این امر خود باعث ایجاد فرصتهایی جهت حفظ و تداوم حیات سازمان میشود. به عنوان مثال بحران مالی آسیای جنوب شرقی در چند سال پیش ، شوک بزرگی را برای اقتصاد این کشورها به همراه داشت ، اما تحقیقات نشان میدهد که این بحرانها در عین حال فرصتهایی را به همراه داشتند که منجر به شکوفائی اقتصاد آنان شد. بنابراین هنگام مواجه با یک وضعیت نمیتوان مطمئن بود که وضعیت مذکور یک محدودیت (تهدید) محسوب میشود یا یک موقعیت (فرصت). برای مثال گاهی فرصتهای از دست رفته ، در مراحل بعدی مسائلی را برای سازمان ایجاد میکنند ، همچنین گاهی هنگام مواجهه با یک محدودیت ، فرصتهای جدیدی ایجاد میشود. به همین دلیل برخی از مدیران بر این باورند که در دل هر مسئله، فرصتی نهفته است. با وقوع بحران ، واکنشهای روانی متعددی رخ میدهد که عبارتند از : ناباوری ، وحشت ، قبول شکست ، قضاوتهای غلط ، اقدامات غیرمنتظره ، کوتهنظری ، هیجان زیاد و مقصر دانستن این و آن. موارد فوق واکنشهایی هستند که در ابتدای هر بحران از طرف افراد بروز میکند و علاوه بر آن ، هرچند که ممکن است نوع بحرانها متفاوت باشند ولی همه آنها نقاط مشترکی دارند :نیاز به تصمیمگیری بدیع دارند، عدم واکنش سریع معمولاً پیامد نامطلوب دارد، راهحلها محدود هستند، زمان به نفع تصمیمگیران نیست، تصمیمات غلط ، عواقب وخیم دارند، شدت گرفتن غیرمنتظره رویدادها وضعیت بحرانی را تشدید میکند.
با توجه به مطالب ذکر شده هر مدیر یا مسئول ممکن است با این سؤال مواجه شود که :چگونه باید با بحران برخورد کرد ؟ برخورد با بحران از منظر تصمیمگیری :
واضح است که واکنشها و نحوه تصمیمگیری افراد به هنگام بحران به چگونگی برداشت آنها از اوضاع وابسته است. طبیعی است که هرچه برداشت از وضع پیش آمده جدیتر باشد و خطر بیشتری برای منافع خود و سازمان احساس کنند به همان میزان وضع را بحرانی میکنند. به قول «چارلز هرمان» در چنین وضعیتی سه عامل نقش زیادی دارند. براساس این سه عامل سناریوهای مختلفی را میتوان ترسیم کرد :
الف- اینکه وضعی که پیش آمده منافع خود ،گروه و سازمان را تا چه حد مورد تهدید قرار داده است.
ب- زمان لازم برای عکس العمل چقدر است.(فرصت)
ج- برای سازمان تا چه حد غیرمنتظره بوده است.(غافلگیری)
البته نباید از نظر دور داشت که امروزه تصمیم سریع مدیران سازمانها ، تأثیر اساسی در موفقیت یا شکست آن سازمان دارد. وقتی که مدیران با یک وضعیت بحرانی روبرو میشوند ، شناخت صحیح مسئله و ارائه راه حل مناسب در زمان معین میتواند فرصتهایی را برای سازمان بوجود آورد.
روانشناسی برخورد با بحران :
تصمیمگیران باید :
1- برای محدود کردن عواقب سوء بحران و کنترل وضعیت ،تصمیمات فوری اتخاذ کنند ، آنگونه که «میتنز برگ» میگوید : بحران در اثر وقوع ناگهانی و غیرمنتظره حادثه یا اتفاقی بوجود میآید که توجه فوری به آن برای اخذ تصمیمی فوری ضروری است.
2- اولین کسانی که قرار است مطالب آنها را بشنوند شناسایی کرده و برای تأثیر بر آنها برنامه خاصی داشته باشند.
3- روی حل مسئله تمرکز کنند و به هیچ وجه تمرکز خود را بر روی مسائل غیرواقعی نگذارند.
4- روی خلاقیت تمرکز کنند و آنگاه خواهند دید که دنیای آنها پر از امکانات نامحدود است.
5- از حداکثر انرژی خود برای پیدا کردن راه حل استفاده کنند.
«انسوف» در این مورد میگوید : در اثر تغییر و تحولاتی ،بقاء و حیات سازمان به مخاطره افتاده است و سازمان برای رهایی از نابودی باید فوقالعاده تلاش کند.
6- عصبانی نشوند ، فریاد نکشند یا یک نفر را پیدا نکنند که گناهان را به گردن او بیندازند.
7- بحران را به یک فرصت تبدیل کنند.
8- باید با گروههائی که اهداف متضاد در حل بحران دارند برخورد کنند.
9- باید از تفکر نیوتونی استفاده کنند :
الف- باید خود را در معرض موضوع قرار دهند.
ب- ذهنتان باید حساسیت نسبت به موضوع داشته باشد.
ج- ذهن خود را نسبت به موضوع بحران غنی کنند. سناریوها و حالات مختلف بحران :
1- وضعیت کاملاً بحرانی : در این وضعیت تهدید شدید ، زمان کوتاه و غافلگیری هست مثل زلزلههای مخرب یا بحران کره. در این وضعیت هدفهای عمده به خطر افتاده و تهدیدات اساسی و فرصت برای تصمیمگیری نیز بسیار کم است و حادثه پیشآمده کاملاً غیرمنتظره بوده و همه را غافلگیر کرده است. در چنین وضعیتی دیگر نمیتوان از روشهای معمول برای نشان دادن عکسالعمل استفاده کرد. مدیریت در چنین حالتی بیش از هر چیز به تجربه ، مهارت ، سرعت ، هوشمندی، خلاقیت و موقعیت سنجی نیاز دارد. از آنجا که فرصت کافی برای جمعآوری و تجزیه و تحلیل اطلاعات نیست باید هرچه سریعتر با توجه به اطلاعات موجود موضوع ارزیابی و نسبت به آن اقدام شود.
2- وضعیت نوظهور :تهدید شدید ، زمان بلند و غافلگیری ، در این وضعیت تهدید شدید است ، بحران پیش آمده هم کاملاً غیرمنتظره میباشد ولی فرصت کافی برای تصمیمگیری وجود دارد. مثل بحران ترکیه/یونان
بدیهی است که تصمیمگیران باید از این فرصت برای جمعآوری و تجزیه و تحلیل اطلاعات و یافتن گزینه مناسب از میان راهحلهای گوناگون به بهترین وجه استفاده کنند.
3- وضعیت بطئی (کند) و آرام : تهدید ضعیف ، زمان زیاد و غافلگیری ، در این حالت هم تهدید کم است و هم فرصت برای تصمیمگیری بسیار زیاد ولی حادثه غیرمترقبه است مثل سقوط خروشچف از حکومت شوروی سابق.
طبیعی است که در چنین وضعیتی تصمیمگیران فرصت کافی برای جمعآوری اطلاعات و بحث و گفتگو دارند، بویژه آنکه چون تهدید هم جدی نیست افراد کمتر دچار اضطراب و دستپاچگی هستند و بهتر میتوانند تصمیمگیری کنند.
4- وضعیت موردی یا تصادفی : تهدید ضعیف ،زمان کوتاه و غافلگیری ، در این حالت بحران پیش آمده تهدید اساسی بوجود نیاورده است ولی هم غافلگیری شدید است و هم زمان برای تصمیمگیری کوتاه ، مثل شورش مجارستان. در چنین حالتی اگر تصمیمگیری درست انجام نشود بحران میتواند تشدید شده و تهدید زیادی را متوجه تصمیمگیران کند. غالباً چون تهدید زیاد نیست تصمیمگیران به آن توجه کافی نمیکنند در نتیجه بعداً گرفتار میشوند.
5- وضعیت انعکاسی : تهدید شدید ، زمان کوتاه و پیشبینی شده. در این وضعیت تهدید شدید است و زمان عکسالعمل کوتاه ولی غافلگیری وجود ندارد چون از قبل ، وقوع حادثهای قابل پیشبینی بوده است. مثل محاصره برلن پایتخت آلمان در روزهای پایانی جنگ جهانی دوم. در چنین حالتی تصمیمگیران باید از قبل، خودشان را برای مواجهه با چنین بحرانی آماده کرده باشند تا بتوانند در زمان کوتاه تصمیمهای لازم را بگیرند.
6- بحران تعمقی : تهدید شدید ، زمان بلند و پیشبینی شده . در این حالت تهدید شدید است ولی زمان کافی برای عکس العمل وجود دارد و هم بحران قابل پیشبینی بوده است مثل بحران بیکاری و بحران برلن. در این وضعیت تصمیمگیران هم میتوانند مقدمات کار را از قبل فراهم کنند تا غافلگیر نشوند و هم فرصت کافی برای جمعآوری اطلاعات و بحث و گفت وگو داشته باشند.
7- وضعیت عادی و روزمره : تهدید ضعیف ، زمان بلند و پیشبینی شده . در چنین وضعیتی هم تهدید کم است و هم زمان برای تصمیمگیری زیاد است و هم بحران از قبل قابل پیشبینی بوده است . مثل عضویت چین کمونیست در سازمان ملل. این وضعیت بحرانی است که افراد با آن هرچند یکبار درگیر میشوند و باید بتوانند طبق روال گذشته با آن مواجه شوند. از آنجا که این نوع بحران هرچند یکبار تکرار میشود معمولاً روشهای مقابله با آنها از قبل پیدا شده است.
8- وضعیت اداری و اجرائی :تهدید ضعیف ، زمان کوتاه و پیشبینی شده . در چنین شرایطی تهدید کم است ، زمان عکسالعمل کوتاه و بحران قابل پیشبینی است. مثل درخواست کمک نظامی هندوستان . در این حالت چون تهدید شدید نیست و از قبل هم قابل پیشبینی بوده است باید مقدمات کار از قبل فراهم شده باشد تا در فرصت کوتاهی هم که بحران بوجود آمده است بتوان بهترین تصمیم را گرفت.
پارادایم در بحران :
اما منظور از PARADIGM - الگو، مدل ، نمونه و بازی در بحران چیست ؟
در اثر بحران ، آیندهنگری به عنوان یکی از ابزارهای اصلی مدیریت مطرح میشود ،پارادایم یکسری از قوانین و مقررات مکتوب و نامکتوب است که دارای دو رسالت عمده است : یکی آنکه محدودیتها را تعریف میکند و دیگر آنکه در این محدودیتها چگونه عمل بکنیم تا بتوانیم موفق باشیم. پس باید آگاه بود که بازیها عوض شده یا به عبارت دیگر پارادایمهای جدیدی مطرح میشوند که برای موفقیت باید قوانین و مقررات پارادایم جدید را شناخت (هنر بازی کردن) لذا دیگر نمیتوان با الگوهای گذشته به تحلیل پارادایمهای جدید پرداخت.«پیتر دراکر» در کنار خصوصیات یک مدیر خوب به «آیندهنگری» اشاره کرده و تأکید میکند : «یکی از مهمترین مهارتهای مدیران در دوران آشوب و بینظمی ، آیندهنگری است و آن را به دو قسم مطرح میکند محتوائی ، یعنی آینده چه چیز است و فرآیندی ،یعنی چگونگی استفاده از این چه چیزها.» در گذشته مدیران بعد از اتفاق مسئلهای یا بعد از بروز مشکل اتخاذ تصمیم و از مدیریت رویداد پیروی میکردند و تا حدودی به سمت تشخیص موقعیت نیز حرکت میکردند. اما امروزه مدیران باید از وقوع هرگونه بحران و مشکلی جلوگیری کنند و به سمت مدیریت آیندهنگری بروند.
«هنری کیسینجر» میگوید : غیرممکن است که هفته دیگر ، بحرانی به وقوع بپیوندد چون برنامه من کامل است.
مدیریت در بحران :
با توجه به مطالبی که گفته شد موضوعی که در اینجا قابل طرح است چگونگی مدیریت در بحران است. در هنگام بحران به علت آشفتگی ،ذهن درست کار نمیکند و تعقل صورت نمیپذیرد لذا احتمال اشتباه بسیار زیاد است و رفتارهای نامناسبی بروز میکند که ممکن است باعث تشدید بحران شود. در شرائط بحرانی گاهی لازم میشود فرد خود را کنترل کند و حتی در مواردی اگر عکسالعملی نشان ندهد بهتر از تصمیمات شتاب زده و هیجان آلود است. زیرا این عکسالعملها وضع را بدتر میکند. با وجود این، غالباً شرایط به نحوی است که فرد را به عمل برمیانگیزد و به دلیل رفتارهای غیرعقلائی و رفتارهای نامناسب بحران تشدید میشود. حفظ خویشتنداری و آرامش درتسلط بر اوضاع به هنگام بحران ، نقش مهمی دارد. به این علت مدیریت بحران کاری است مشکل که به شجاعت و سرعت عمل نیاز دارد. لازمه تصمیمگیری در بحران ، تجربه و مهارت کافی است ولی افزون بر آن ،مدیر باید اعتماد به نفس داشته و بتواند از شم خود استفاده کند. شکلهای دیگر آن است که در وضعیت بحرانی برای تعیین درستی و نادرستی تصمیم ، ضابطهای دردست نیست ، زیرا تنها نتیجه تصمیم است که درستی یا نادرستی آن را تعیین میکند.